مریم سپاسی: سوژهی
قهرمانهای مستند عموماً افراد موفقی هستند؛ اگرچه موفقیت وضعیتی کاملاً
نسبی و حتی گاهی قراردادی است و افراد مختلف تعریف کاملاً متفاوتی از آن در
ذهن دارند؛ مثلاً در بین هنرمندان افراد بسیاری هستند که به خاطر رویکرد
اجتماعی و مخصوصاً فرهنگی به هنر، تجارت صحنه، فشارها و استرس شدید رقابت و
بالا و پایینهای حیات هنری مثل اعتیاد و بیماری دچار سرخوردگی، شکست و
بعضاً تباهی شدهاند که البته سوژههایی هستند که ما به هر حال دوستشان
داریم و حتی وقتی برای ناکامیهایشان تاسف میخوریم، به دستاوردهایشان رشک
میبریم، اما معمولاً افرادی که سوژهی مستندها میشوند، دستاوردی دارند
که آنها را به یاد ماندنی میکند، چیزی که آرزوی فطری بشر در دنیایی است
که بخشیاش بدون شک فانی و نماندنی است.
مستند نیمه بلند مشتی اسماعیل ساختهی مهدی زمانپور کیاسری، ما را با شخصیتی به ظاهر معمولی آشنا میکند که هر چه بیشتر همراهش میشویم، بیشتر تحسینش میکنیم و به سبب ویژگیهایش به او آفرین میگوییم.
سکانس آغازین عبور چکمههای ارزان قیمت مشتی
اسماعیل از برف سنگین و معاملهی برنج و گردو به جای چکمه و مایحتاج خانه
درنیمههای فیلم معنا مییابد. برخلاف القای طبیعی و هوشمندانهی آغاز
فیلم، فیلمساز میخواهد از غنای مشتی اسماعیل و زندگیاش بگوید و نه فقر
او، در حالی که در ابتدا شاید برعکس به نظر برسد. کشاورزی که تنها پس از
چند سکانس در مییابیم که نابیناست و با وجود نابینایی، شالیکاری است موفق
که حتی کارهایی را انجام میدهد که افراد سالم از انجام آن عاجزند؛ مثل
پسربچهای چابک از درخت تنومند کهنسال گردو بالا میرود و گردو میچیند و
به زمین پرت میکند و با دستانش آنها را جستوجو و جمع میکند و یا
آبراهها را هموار میکند و نشتیهای مسیر آبیاری را با کمک بقیهی حواسش
تعمیر میکند؛ سوزنی را که بینایان از نخ کردنش عاجزند، نخ میکند و....
مخصوصاً تصویر بدیع و تکاندهندهی مشتی اسماعیل با پشتهای بر دوشش از
هیزمی که خود تهیه کرده هنگامی که از پل باریک درختی بین شالیکاریها عبور
میکند و بارها بر زمین میخورد و بر میخیزد، از جمله تصاویر خوب مستند
است که معمولاً در مستندهای غیر خبری دیده نمیشوند.
اینجا زندگی
واقعی انسانی ثبت شده که در برابر دوربین فیگور نمیگیرد و در ادامه فیلم
میبینیم که اساساً این انسان طبیعی نمیتواند غیر از خودش باشد. مردانگی
مشتی اسماعیل و آرامش و شعور ذاتیاش آنقدر جذاب است که شاید هر مخاطبی از
خود بپرسد که ما کجا و این مرد کجا! سختکوشی، قناعت و شادمانی این کشاورز
نابینا و دلخوشیها و مخصوصاً سپاسگزاری و شکرگزاریاش در همهی لحظات
زندگی از لذت رسیدن محصول تا آرامش خواب و حتی تراشیدن ریشش... دیدنی و
نمونه است. مهربانی خانوادهی او نسبت به هم و احترام مشتی اسماعیل به
فرزند متفاوتش و بر عکس و احترام این دختر برای پدر زحمتکش در سکانسهای
خانه نمایش مییابد. دوربین مستندساز در بهار، تابستان، پاییز و زمستان
زندگی ساده این کشاورز بینادل را دنبال میکند تا مستندی راحتطلبانه
نباشد.
تصاویر بسیار زیبای بخشی از طبیعتِ خوشبختانه هنوز بکرماندهی
شمال ایران، پسزمینهی زیبایی است از مهربانی زندگی در عین خشونتش.
کلوزآپها و لانگشاتهای خوبی که مشتی اسماعیل را قدم به قدم دنبال
میکند، مخاطب را از شلوغی زندگی مرده شهری به عمق طبیعت زنده میبرد؛ جایی
که مشتی اسماعیل با وجود نابینایی با کشاورزی، زندگی سادهای را دارد که
از مدرنیته به جز شالیکوبی، تراکتور کمک حالش نصیر که همواره با هم شوخی
میکنند، ساعت گویایی که نیمه شب او را برای سرکشی به زمین و رماندن
گرازها از خواب بیدار میکند و تلفن که در سکانس شیرین پرحرفیاش با آن
روبهرو میشویم، چیز دیگری به همراه ندارد.
موسیقی فیلم از سرودهای
محلی مازندرانی متداول در رادیو و تلویزیون است و اگرچه دم دستی و بیهزینه
است، اما متن و ملودی محلی ترانهها زیبا و هماهنگ با سادگی، تواضع و پاکی
زندگی کشاورزی چون مشتی اسماعیل است. مستندساز کیاسری، بهشت زیبایی را که
خود دیده است، با ما به سخاوت تقسیم کرده در مستندی که طبع بلند، تن
زحمتکش، وجود مومن، دل بینا و شادمانی ستایش برانگیز مشتی اسماعیل
یوسفیان... ماندنی شده است.
مستند مشتی اسماعیل تا
کنون موفق به دریافت دو تندیس از جشنوارهی مستند سینما حقیقت به عنوان
بهترین کارگردانی بخش آزاد و بهترین فیلم میانمدت، دو تندیس در جشنوارهی
بینالمللی فیلم کوتاه تهران و جایزهی اول ویژهی هیات داوران بخش
بینالملل، جایزهی اول شهید آوینی در بخش اشراق، تندیس بهترین کارگردانی
جشنوارهی فیلم رضوی، تندیس بهترین فیلم جشنوارهی رویش و... شده است.
این یادداشت ابتدا در سایت رای بن مستند منتشر شده است.