طبقهی متوسط در ایران همواره به دلیل خصلتهای ذاتی اجتماعی خود کوشیده با تکیه بر پرسونایی دروغین چهرهی واقعی خود را پنهان کند. این پنهانکاری در راستای عدم دستیابی دیگری به ماهیت درونی این طبقه است. پرسونایی که فیلمسازانی همچون اصغر فرهادی دائم کوشیدهاند آن را کنار زده و چهرهی واقعی این طبقه را از پس آن آشکار کنند.
مستندهای خود روایتگر نیز که اتفاقا فیلمساز در آن بخشی از زندگی خود را نشانه میرود در راستای دستیابی به نقد همین پرسونای کاذب است. فیلمساز ایرانی خود از طبقهی متوسط است که با چنین آثاری بیرحمانه ابتدا سراغ خود میرود و همین سبب میشود بتواند باب نقد را از بیرون که ابتدا از درون باز کند. چندی پیش با مطلبی که دربارهی فیلم پیر پسر ساختهی مهدی باقری نوشتم کوشیدم بخشی از فواید این خود روایتگری را بازگو کنم.محسن امیریوسفی در خانه من همانند یک مستند اصولی ابتدا مسئلهی اصلی فیلم را مطرح میکند. مسئلهی اصلی فیلم داستان یک فیلمساز است که قصد دارد در شهر بزرگ تهران خانهای برای خود خریداری کند. در مرحلهی بعد برای جلب اعتماد مخاطب، امیریوسفی شرحی از داراییهای خود را برای بینندهاش بازگو میکند. همین گزارش به ظاهر ساده سبب ایجاد اعتماد در ناخودآگاه تماشاگر شده و بنابراین مجرای ارتباطی فیلمساز و مخاطبش بسیار گسترده میشود. این گستردگی کمک میکند تماشاگر در مرحلهی بعدی اطلاعاتی را که فیلمساز به او ارائه میکند با اطمینان بیشتری پذیرا باشد.
از سوی دیگر، این لحن شخصی سبب شده فیلم از ارائهی خشک و رسمی گزارشی دربارهی اوضاع مسکن در شهر تهران به نگاهی خود ویژه بدل شود. نگاهی که امیریوسفی طنز خاص خود را نیز به آن افزوده و همین نگاه طنزآمیز که بخشی در گفتار وی به عنوان نریتور و بخشی دیگر در مقابل دوربین رخ میدهد پدیدار شود. این طنز نیز خود به عامل دیگری در راستای گشودن مجرا بدل میگردد.همین طنز سبب شده ما با ارائهی صرفا اطلاعاتی آمارها و وضعیت مسکن روبرو نشویم. یعنی امیریوسفی در حین ارائهی اطلاعات با لحن خاص خود تفسیر این اطلاعات را نیز به کلام افزوده و آنها را در اختیار بینندهاش قرار میدهد. نکتهی دیگری که در مورد مستند خانه من جالب توجه مینماید، محدود نشدن فیلمساز به وضعیت مسکن در تهران است. امیریوسفی در حین گزارش خرید خانه به نکات دیگری نیز میپردازد که خالی از تامل نیست. برای مثال در بخشی از فیلم او به خانهی پدری میرود و تعامل خانه به عنوان یک مکان برای زندگی و روحی را که نماد سنت ایرانی و از آن تعبیر به سرزمین آبا و اجدادی میشود به تصویر میکشد. یا در بخشی دیگر سراغ یک معمار و طراح رفته و از او میخواهد ویژگیهای یک واحد استاندارد مسکونی را بیان دارد.
در همین اثنا در روایت امیریوسفی تعلیق و غافلگیری مخاطب نیز فراموش نشده و در دو برهه آشکار این اتفاق رخ میدهد. ابتدا جایی است که مشاور املاک دربارهی فاصله خانهای از اتوبان میگوید و دوربین در زاویهای کور نسبت به این چشم انداز واقع شده و بعد که دوربین در زاویه مناسب واقع میشود تضاد حاصل در گفتار با تصویر منجر به اتفاقی طنزآمیز میگردد. مورد دیگر خانهای است که معماری ویژه دارد و مورد توجه امیریوسفی قرار میگیرد، اما بعد متوجه میشود قیمت خانه در یک سوءتفاهم بسیار بیشتر از آن چیزی بوده که وی میانگاشته است. در نهایت همین انگارههای به ظاهر ساده سبب میشود با گزارشی طناز از وضعیتی بغرنج در شهر تهران روبرو شویم. فیلمی که میتواند نمونهی مناسبی در پرداختن به معضلات شهری تبدیل شود.این نوشته به بهانهی نمایش این مستند در فصل دوم نمایش جایزه مستند برتر سال نوشته شده و ابتدا در سایت خبرآنلاین منتشر شده است.