همایون امامی: آزادهی بیزارگیتی از ادبیات به سینما آمده
است. دانشآموختهی زبان و ادبیات فارسی است. گذراندن دورهیای سینمایی
تئاتری در محضر استاد سمندریان او را به فعالیت در این زمینه واداشته است.
بیزارگیتی تاکنون فیلمهای مستندی چون: پرده آخر (۱۳۸۷)، پشت آتش سبز (۱۳۸۸)، فصلی دیگر
(۱۳۸۸) را در کارنامهی خود دارد؛ و جایزهی بهترین پژوهش را نیز، بهخاطر
پژوهش زنان در جنبش مشروطه ایران از جشنوارهی سینماحقیقت دریافت داشته
است.
فرشتهای روی شانه راست من عنوان آخرین فیلمی است که از او در خانهی هنرمندان بهنمایش درآمد. فیلم به مجموعهی ما تنها نیستیم
تعلق دارد که توسط مرتضی ندایی برای انجمن بیماریهای خاص در سال جاری،
تولید شده است. مجموعهای که به قصد ایجاد امید در بین مبتلایان به
بیماریهای خاص راهی پردهی سینما گشته است. در شرایطی که نهادهای دولتیِ
مسول در روزمرهگیهاشان غرقند و بیمارانی که در دشوارترین مقطع زندگی خود
فریادرسی نداشته و تک و تنها با بیماری مهلک خود دست و پنجه نرم میکنند،
حضور یک حامی خیّر دیوار نومیدی را فروریخته و ما را یاد فرشتهای
میاندازد که طبق باورهای مذهبی باید روی شانهی راست ما نشسته باشد.
فرشتهای مهربان که سرانجام با خیرخواهی دیگران! گره از کار فروبستهی این
بیماران میگشاید. ولی در عین حال فیلم، از طرح این پرسش نیز غافل نمیماند
که نهادهای مسول در برابر این معضل اجتماعی کجا ایستادهاند؟ زینب
آبرودی بیماری است که از نداشتن کلیه رنج میبرد. خانوادهاش که از
سرگردانی در تهران خسته شدهاند او را بهحال خود رها کرده و به سبزوار
باز گشتهاند. و این او را وادار به گلهای دردمندانه میکند. در اثر
پیشرفت بیماری دستهای او از فرم عادی خود خارج شدهاند و چنانچه وضع به
همین منوال ادامه یابد، خطراتی جانی برای وی به ارمغان خواهد آورد. از سوی
دیگر عمل جراحی دست باید بلافاصله به عمل پیوند کلیه منجر شود. عملی که
هزینهی گزافی دارد؛ چه به صورت خرید کلیه از یک دهندهی محتاج و درمانده، و
چه هزینههای بیمارستان. همه چیز در هالهای از نومیدی و درد و محرومیت
فرو میرود. اینجا آن فرشتهی نادیدنی روی شانهی راست، هویت خود را در
قالب زنی خیّر بهنام خانم رضایی آشکار میسازد. فردی که هم و غم خود را
صرف کمک مالی به بیمارانی از این قبیل کرده و خلاء فعالیت مفید نهادهای
مسول را پر میکند. امّا در این مقطع هم باز مشکل دیگری رخ مینماید،
دهندهی واجد شرایطی یافت نمیشود. خانمی مراجعه میکند که بهخاطر
پیشکرایهی منزل و اعتیاد همسرش، داوطلب واگذاری یکی از کلیههای خویش
است؛ اما گروه خونی متفاوت او مانع اینکار میشود. این موضوع که اشارهای
است به فقر عمومی جامعه در حدی موثر در گفتوگوها آشکار میشود. رویکردی
انتقادی اجتماعی که در عین ارائهی تصویری راستین و معترض از شرایط روز
جامعه، بر وجه دراماتیک فیلم نیز افزوده است. سرانجام حسین برادر زینب
داوطلب اهداء کلیه به خواهرش میشود و اگرچه همسر او در اعتراض به این قضیه
و نیز بیکاری او تقاضای متارکه میدهد و رخداد فیلم را برای لحظاتی با
تعلیقی حساب شده و موثر مواجه میسازد، ولی بالاخره عمل پیوند کلیه با
موفقیت تا دستیابی به نتیجهی نهایی پیش میرود. سیمای باز و خندان زینب که
اینک تندرستی خویش را بدست آورده و بیهیچ واهمهای آب مینوشد و پرهیز
غذایی خود را نیز کنار گذاشته است، پایان خوش فیلم را رقم میزند. طی
مسیر طولانی روند بهبودی، که با هوشمندی خاصی در اختصاص زمان مناسب به هر
مقطع، همراه شده و مانع از افت ریتم فیلم شده است، صمیمیت و یکنواختی خاصی
نیز در فیلم دیده میشود. صمیمیتی که در کنار روانی ریتم مونتاژی آن بر
تاثیرگذاری فیلم افزوده است. افزون بر این باید از قاببندیها و حرکات به
قاعدهی دوربین در کنار کیفیت خوب تصویرِ فیلم یاد کرد. موردی که با توجه
به موقعیت خاصی که این فیلم در مواجهه با واقعیت داشته حائز اهمیت است.
مشاهدهگر بودن سبک این فیلم مستلزم تحرک بالای دوربین است که بخوبی توسط
بابک بهداد تصویربردار فیلم پاسخ گفته شده است. همانطور که اشاره شد،
نحوهی مواجهی دوربین با واقعیت، بر مبنای مشاهدهی مستقیم است. مشاهدهی
بحرانی که همانند مستندهای بیواسطهی آمریکا در دههی شصت میلادی، محور و
موتور پیشرفت فیلم محسوب میشود. لیکن بیزارگیتی در بازنمایی واقعیت،
رویکرد دیگری نیز دارد که بر مبنای نوعی دراماتیزه کردن واقعیت استوار است.
این رویکرد ظریف نامحسوس با درنگ بر برخی لحظات عاطفی از یک سو و نیز با
تاکید بر ابهام برخی لحظات واقعه، به تزریق تعلیقی نمایشی در فیلم راه داده
است که چون با ظرافت و سنجیدگی خاصی صورت پذیرفته، توان تاثیرگذاری خود
را به دور از هرنوع تصنعی، همچنان حفظ میکند. اهمیت این رویکرد بحدی است
که ما را وا میدارد از انتساب فیلم به داکیودرام نیز سخن بگوئیم. بروز
مانع که باید از آن چون تضادهای فرعی نام برد شاخصی برای این رویکرد
دراماتیک محسوب میشوند. میتوان به عنوان نمونه از نومیدی زینب و افراد
خانوادهی او یاد کرد که از فرط استیصال او را به حال خود رها میکنند؛
حضور خانم رضایی که خانمی خیّر است در این میان نقطهی امیدی تلقی میشود
ولی دشواری در یافتن دهندهی مناسب که در پایان به آمادگی حسین برادر زینب
به عنوان دهنده منجر میشود، ولی مخالفت همسر حسین و تردیدهایگاه و
بیگاه وی که بیهیچ کلامی، صرفاً از تصویر درشت سیمای متفکر وی استنباط
میشود، چرخهی تعلیق فیلم را همچنان جلو میراند. زنجیرهی این نقاط عطف و
تضادهایی همراهشان که بهترین موتور پیشرفت فیلم محسوب میشود از انطباق
فیلم بر الگوی درام دلالت دارند؛ که فیلم را با اوج و فرودها و تعلیقهای
نمایشی تاثیرگذاری همراه کرده است که چون همه از دل رخداد بیرون زدهاند،
وجه صمیمی خود را حفظ کرده و به دام تصنع نمیافتند. قابلیت دیگر فیلم
در پرداختن بهقاعده و ظریف به جنبههای حسی و عاطفی است کوتاه و مختصر. با
پرهیز از درغلطیدن به دام نوعی سانتیمانتالیزم. به یاد بیاوریم صحنهای
که زینب نادم از رد کردن جوانی که دلباختهی او بود با دلتنگی و تحسر از
تلفن همراهش ترانهی از فرامرز اصلانی پخش میکند: "الاای آهوی وحشی
کجایی؟"، و بیزارگیتی ادامهی ترانه را روی تصویر زینب میگذارد که خود را
آرایش میکند. امیدی در اوج نامیدی در دل این دختر رنجکشیده سوسو میزند.
این مورد که نشان از کاربرد نمایشی و موفق موسیقی در فیلم دارد، متاسفانه
در قسمتهای دیگر به افراط کشیده میشود و در کاربرد مکرر و نامناسب خود به
توفیق گذشته دست نمییابد. به یاد بیاوریم در بیمارستان وقتی یکی از
بیماران ترانهای از مرضیه میخواند برای لحظههایی روند روان فیلم را با
سکته و وقفه همراه میسازد. مجموعه را انجمن بیماریهای خاص با
بودجهای بسیار ناچیز تولید کرده است. بیتردید اگر جنبههای انسانی را به
عنوان انگیزهی اصلی سازندگان آن در نظر نگیریم، بیتردید این مجموعهی به
یادماندنی که از اهمیت کاربردی بالایی نیز برخوردار است هرگز ساخته
نمیشد. گویا در مذاکرات به عمل آمده شبکهی سوم سیما مجموعه را خریداری
کرده است. باید دید در این میان همان نگاه انسانی سازندگان این مجموعه
اعمال شده است یا خیر. نگاهی انسانی که میتواند به آن بیانجامد تا
سازندگان این فیلمها تنها به ارزش انسانی کار خود دلخوش نباشند و به عنوان
قرار داشتن در چرخهی تولید حرفهای، مابهازای مالی بخشی از زحمات
شبانهروزی خویش را دریافت دارند.
فرشتهای روی شانه راست من طرح،
پژوهش و کارگردانی: آزاده بیزارگیتی، تصویر: بابک بهداد، تدوین: آزاده
بیزارگیتی، دستیار: سعید قوامی، هماهنگی: مهین وثوقیان، از مجموعهی مستند
ما تنها نیستیم، تهیه شده در امور اجرائی بیماریهای خاص، تهیه کننده:
مرتضی ندایی، ۵۲ دقیقه، ۱۳۸۹.
این یادداشت ابتدا در سایت رای بن مستند منتشر شده است.
مستند برتر
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 ساعت 09:44 ب.ظ